این نقاشیه منه خوشگله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, | 17:36 | نویسنده : shakiba |

بچه ها یه کتاب خیلی قشنگ نمیتونید بخریدش حتما دانلودش کنید یه داستانش همون داستان عینکم آخره کتابه ادبیات چهارمه(پیش دانشگاهی

 

دانلود :   up.toca.ir/images/sohlvddzxr24mbjxzfdy.zip


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 24 دی 1391برچسب:شلوارهای وصله دار,شلوار,ادبیات,کتاب,ادبیات پیش دانشگاهی,چهارم, | 22:7 | نویسنده : shakiba |

 

  خم شدم زیر بار تمام تظاهر های مصلحتی برای فرار از حس سنگین تمام هجاهای زندگی

 

 

 

 

بیا بیا.....

 

 

 

این بار میخواهم برایت وانمود کنم که خودم هستم

 

 

 

دستهایم را داخل جیبم بگذارم و نشان دهم نیازی ندارم دست هایم را بگیری

 

 

 

بیا......

 

 

 

قول میدهم نشان دهم خوشحالم

 

چه شعری گفتما

 


 

 

 


 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 23 دی 1391برچسب:تظاهر,مصلحتی,دست,جیبب, | 18:57 | نویسنده : shakiba |

 

 در راستای تقویت روحییه خودم در ایام امتحانات شعر گفتم در حد لالیگا (اعتماد به نفس رو ببین):

 

دیگه گذشت اون روزا که میخوابیدیم تا عصرها

 

حالا با یک کتابچه که شب مثه یه بچه تو بغلم میخوابه همش داریم میخونیم هندسه و گسسته

 

خدا کنه نمونیم تو کار این فلسفه

 

میخوام که درس بخونم نمره ی بیست بیارم حتی اگه بالشتم کتاب درسی باشه

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 21 دی 1387برچسب:شعر,امتحان,روحیه , فلسفه , | 18:37 | نویسنده : shakiba |

این رو خودم گرفتم چطوره؟؟؟؟

یادش بخیر ...........


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, | 18:16 | نویسنده : shakiba |

ردپاهایم بر زمین لکه های ننگن اند

میکوشد با برف و باران پنهانشان کن

میترسد از اینکه همه بفهمند پرنده ای که بال هایش را چیده است

هنوز در آرزوی اوج گرفتن میدود.............

شکیبا

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 21 دی 1391برچسب:, | 8:54 | نویسنده : shakiba |

 دروغ نبود دوستم داشتی .عشق بی جا بکند به غرور بی دلیل حراج بزند. دروغ نبود دوستم داشتی. دروغ نبود دوستم داشتی.دلواپسی از واپس زدن دل نیست .دروغ نبود این جانب علامه دهرم در دوست داشتن.دروغ نبود حالا هم دروغ نیست که می روی .من فاصله ها را حفظم بارها بار در خصوصی ترین لحظه هایم تو را از بر کرده ام می روی واز هر ثانیه رفتنت .آمدن های غم شروع میشود اما من....راستش بید و باد را سرهم کرده ام و از تمام ضرب المثل ها فقط یک چیز را بلدم در یک اقلیم دو پادشاه نمی گنجد در پادشاعی این روز های من از هرچه کم شود از تو کمی نخواهد شد تو خوب می دانی عاشقی ترکیب چند حس نیست یک بازیگوشی عاطفی است که من آن را بلدم دروغ نبود دوستم داشتی .دروغ نیست دوستم داشتم های تو می روی .می روی حواست باشد هررفتی آمدی دارد

7  .مطلب از: رادیو

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : دو شنبه 24 دی 1391برچسب:دروغ نبود, | 12:31 | نویسنده : shakiba |


نمی دانم چرا کسی تا حالا سعی نکرده چند تا کلاغ رو دوست داشته باشه یا براشون غذا بریزه یا شاید از صدای این موجودات  مظلوم لذت ببره موجوداتی که از اولین داستان شکل گرفته بشری با دل سنگی انسان ها تا کنون در راه اند وبه خانه نرسیده اند جانورانی که از نخستین شبکه های خبر گزاری اند و هر خبرچینی منبع خبرش را او نام میبرد تا خودش تبرعه شود خودم و تعدادی دیگر کارشناسان معتقد ان اگر عمر کلاغ ها این قدر زیاد نبود مثلا در حد یک مرغ عشق حتما مردم به جای استعمال کلمات سیاه زشت بد صدا صفات زیبای سیاه آسمان رو به او سنجاق میکردند ویزگی های بی پایان این پرنده به همین جا ختم نمیشود زیرا او دارای اعتماد به نفس بالای است و از صدای خود خجالت نمیکشد اما تاریخ اثبات کرده این پرنده گان از رنگ خود بیزارند وبا استناد به حرف مادر بزرگ ها آنها همیشه در کمین قالب های صابون بوده تا شاید خود را گول بزنند که یعنی سفید شدیم  

 

دست نوشته ای از خودم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:سیاه,کلاغ,مظلوم,, | 17:7 | نویسنده : shakiba |

سهراب سپهری یکی از ادم هایی که همیشه میفهممش شباهت هاش رو که شاید نباشن ولی من خیلی تو خودم احساس میکنم اینکه چیزهای که بقیه میبینن نمیبینه و خیلی چیزهایی که بقیه نمیبینن میبینه و ازشون احساسی خوب میگیره اینکه شاید چند ساعتی به یه برگ می تونم خیره بشم یا از دیدن جای پای گنجشک ها روی برف ذوق میکنم یا حالت یه درخت توی کوچمون برام جالبه احساس شباهت دارم با کسی که خیلی عجیبه یا شاید فقط خودشه.  نمی دونم ولی هیچی مثله شعر ماهی هاش برام بی پایان و شگفت انگیز نیست سپردن یه دلتنگی یا  تنهایی به یه حوض حتی وقتی خالیه خیلی برام عجیب و آشناست

 

رفته بودم سر حوض

 

تا ببینم شاید.عکس تنهایی خود را در آب

آب در حوض نبود

ماهیان میگفتند

هیچ تقصیر در ختان نیست

ظهر دم کرده ای تابستان بود

پسر روشن آب لبه پاشویه نشست

و عقاب خورشید.آمد او را به هوا برد که برد

به درک راه نبردیم به اکسیزن آب

برق از پولک ما رفت که رفت

ولی آن نور درشت

عکس آن میخک قرمز درآب

که اگر باد می آمد دل او.پشت چین  های تغافل می زد

چشم مابود

روزنی بود به اقرار بهشت

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی . همت کن

و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است

باد می رفت به سروقت چنار

من به سر وقت خدا می رفتم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : یک شنبه 5 مهر 1391برچسب:ماهی,نور,پسر,پیغام ماهی ها, | 19:1 | نویسنده : shakiba |

این شعر خودم گفتم دبیر حسابان مونم خیلی دوست داشت

نمی دانم حسابان چیست .کتاب است؟

کتابی گنده و بی محتوا است

بماندم اندر این حد و توابش

بگفتم روزی بر جانم معلم

معلم آیا این درس سخت است

بگفتا سال دیگر سخت.سخت است

خدایا دیپلمی از بهر ما ده

نمی خواهم ریاضی برق برده

اگر لطفی کنی اندر فراگیر شوم پیروز اندر کسب فوقش

کنم روزی هزاران بار شکرت

خدایا آیا این گنده کتاب است ؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر ردی شدم اندر پاسش تو لطفی کن به پاس اشکهایم

توانی ده به پاسانم تمامش

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : جمعه 6 مرداد 1391برچسب:حسابان,شعر, | 13:27 | نویسنده : shakiba |

مجادله در ادبیات بر سر یک خال
حافظ:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را

صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

محمد عيادزاده:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, | 12:47 | نویسنده : shakiba |

اسنام : كمال    

كل :دوم دبستان    

موزو انشا : عزدواج!   

هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.

تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.

حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, | 12:25 | نویسنده : shakiba |

اگر علائم زير در شما آشکار شد حتم داشته باشيد که شما معتاد شده ايد. (البته معتاد به اينترنت)

۱- وقتي کامپيوتر را خاموش مي‌کنيد احساس پوچي مي‌کنيد. درست مثل اينکه عزيزي را از دست داده‌ايد.....

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, | 19:4 | نویسنده : shakiba |

۱. در پشت سر يه دوچرخه سوار در حال رانندگي هستيد ،قصد گردش به راست داريد ، چكار ميكنيد ؟

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, | 18:59 | نویسنده : shakiba |

ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ

ﻭ ﻧﻪ ﻫﯿﭽﯿﮏ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡِ ﺍﯾﻦ ﺁﺑﺎﺩﯼ ..

ﺑﻪ ﺣﺒﺎﺏِ ﻧﮕﺮﺍﻥِ ﻟﺐ ﯾﮏ ﺭﻭﺩ ، ﻗَﺴﻢ

ﻭ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ،

ﻏﺼﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ!

ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ..

ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﻋﺮﯾﺎﻧﻨﺪ.

ﺑﻪ ﺗﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﺩ،ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﭙﻮﺷﺎﻥ

ﻫــﺮﮔﺰ..

(ســهراب سپهری)

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, | 19:23 | نویسنده : shakiba |

 

اشتباه نکنید قرارنیست دوباره داستان معروف شازده کوچولو رو بخوانیم شازده کوچولو خیلی وقته بزرگ شده و الان حدود 25 یا 26 سالشه  البته اون تاریخ تولدش یادش نیست و روزی که به زمین امده رو جشن میگیره بله داشتم میگفتم شازده کوچولو دوسال پانزده روز و 6 ساعت است که فارغ التحصیل شده و چون به گل سرخی که در ستاره اش بود بسیار علاقه داشت در رشته کشاورزی تحصیل کرده است اما هرجا به سراغ کار می رود می گویند ما به مهندس کشاورز نیاز نداریم ورگ شده واحدود 25 یا 26 سالشه  البته اون تاریخ تولدش یادش نیست و روزی که به زمین امده رو جشن میگیره بله داشتم میگفتم شازده کوچولو دوسال پانزده روز و 6 ساعت است که فارغ التحصیل شده و چون به گل سرخی که در ستاره اش بود بسیار علاقه داشت در رشته کشاورزی تحصیل کرده است اما هرجا به سراغ کار می رود می گویند ما به مهندس کشاورز نیاز نداریم و تمام مواد خوراکی را با قیمت کمتری از کشور چین وارد میکنیم اما هر جا به سراغ کار میرود میگویند ما به مهندس کشاورز نیاز نداریم و تمام مواد خوراکی را با قیمت کمتری از کشور چین وارد میکنیم شازده کوچولو تصمیم گرفت تحقیقی کند و بفهمد که آن ها به چه مهندسی احتیاج دارند پس لیستی تهیه کرد که در آن به هیچ مهندسی که در دانشگاه درس خوانده باشد احتاج نبود ولی عوض اش به مهندسان پولشو,اختلاص گر و کلاه بردار نیاز مبرمی وجود داشت تا آنجا که در آمد آن ها و جایگاه اجتماعی شان از شازده کوچولو که شبانه روز درس خوانده بود بسیار بیش تر بود شازده کوچولو به این فکر افتاد که تاکسی تهیه کرده و مسافرکشی کند پس در اداره تاکسیرانی ثبت نام کرد اما از آنجا که لیست انتظار 278 برگه پشت و رو بود شازده کوچولو نا امید از این کار به سراغ روزنامه نیازمندی ها رفت او در آن روزنامه به جز تبلیغ از بین برندگان اثر سو چک چیز دیگری مشاهده نکرد البته یک مورد کارگر ساده یافت که زمانی که تماس گرفت گفتند کسی را پیدا کرده اند ناچار به سراغ بانک رفت تا وام خود اشتغالی بگیرد و خودش .خودش را سرکار بگذارد که در آنجا گفتند یک ملیون وام میدهند در صورتی که سه ضامن معتبر و کارمند داشته باشد و شارزده جان به دلیل اینکه نه ضامن داشت ونه این پول بدردش می خورد زیرا با یک تومان هشت متر زمین میتوان خرید که از این مقدار سالانه سه کیلو و پنجاه هفت گرم گندم برداشت میشود از این کار چشم پوشید وبه سراغ تعمیر سفینه اش رفت و این کار را نتیجه بخش تر از پیدا کردن کار دانست تا شاید درستاره خودش با کمک گل سرخ و گوسفند اش کار و کاسبی راه بیاندازد او در راه سفر مدام در این فکر بود که آنهایی که میگویند ما اشتغال زاییدیم این اشتغال درکدام بیمارستان متولد شده البته شازده جان به این مسئله توجه نکرد حتماهنگام تولد شناسنامه اش را به نام به نام فک وفامیل های زاینده شغل زده اند         

 

نویسنده:خودم

لان.....


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 25 مرداد 1391برچسب:, | 15:37 | نویسنده : shakiba |

 ما سالی یک بار در کوچه مان مانور جنگی برگزار میکنیم وآن بدلیل احساس مسئولیتی است که  اصغر پسر همسایه مان نسبت به ما دارد مادر این روز بزرگ شیشه های خانه را به صورت ضربدری چسب میزنیم وشب زیر تخت یا میز می خوابیم البته پارسال که مهمان داشتیم و جا برای پدرم نبود .....


 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 25 مرداد 1391برچسب:, | 15:37 | نویسنده : shakiba |

دست نوشته شهید احدی فر رتبه یک کنکور پزشکی .1364


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 4 آبان 1391برچسب:شهید,احدی, | 15:37 | نویسنده : shakiba |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.